غرورِ شدیدا بالایی دارم، همیشه همینطوری بودم یه آدمِ مغرور که نمیتونه خودش رو در جایگاهِ ضعف ببینه، یعنی کلا من هیچ وقت نباید توی جایگاهی باشم که نسبت به دیگران ضعفم مشخص باشه. از سنِ کم بسکتبال بازی میکردم و زمانی که دبیرستان بودم، توی تیمی بودم که داخل لیگ بود مقام قهرمانی هم دارم اما خیلی ساده یه روز که مربی یه برخوردِ تند کرد چیزامو برداشتم و رفتم که واسه همیشه حتی دست به توپ هم تا به امروز نزدم. چرا راه دور برم در کنارِ تمام علاقه ام به کامپیوتر و تکنولوژی، من عاشقِ ساز سه تار هستم تا امروزم این عشقِ من به سه تار باقی مونده و توی سنین کمتر کلاسِ سه تار میرفتم توی کلاس یه روز استاد جلوی چند نفرِ دیگه وقتی داشتم تمرین های قبلم رو اجرا میکردم، یه جا که یه نتِ خراب زدم آروم زد روی دستم، من خیلی شیک بلند شدم و واسه همیشه اون رو هم گذاشتم کنار. غرور خیلی بده، متاسفانه غرور همیشه باعث می شد من توی زندگیم روم نشه خیلی کارهارو انجام بدم و من رو خیلی عقب انداخت. من در وجودم سراسر عشق و علاقه به مادر و پدرم هست اما اگر بهتون بگم همین غرور اجازه نداده تا امروز بهشون ابراز علاقه کنم، اشتباه نگفتم. غرور همیشه انسان هارو به بند میکشه اسیرتون میکنه و بدونِ اینکه خودمون بفهمیم بین ما و اطرافیانمون یه دیوار رسم می کنه.

بگذریم، من دوم دبیرستان که بودم سیگاری شدم، از مدرسه میزدم بیرون هیچ کاری نداشتم انجام بدم واسه همین کم کم حس کردم باید برم یه نخ سیگار بگیرم الکی بکشم و سرگرم باشم، همون یک نخ اینقدر ادامه دار شد که سیگار کشیدن دقیقا بعد از این همه سال تا همین 3 ماه قبل اینکه الان این مطلب رو بنویسم با من همراه شد. همیشه به خودم می گفتم نه، دارم تفریحی میکشم و خودم رو فریب می دادم که هرزمان بخوام میتونم راحت بذارمش کنار اما مصرف، به روزی یک پاکت رسیده بود و دیگه نمی شد گذاشتش کنار. خلاصه یک پسر توی اون سن رسیده به سوم دبیرستان ترک تحصیل کرده و سیگاری و بیکار.الان که خودم از دور دارم به اون زمانم نگاه می کنم فاجعه بودم، به هر حال رسید تا اون روزی که برادرم ازم خواست باهم وارد گمرک شیم و من قبول کردم.شروع کردم به فعالیت توی گمرک از صبح تا عصر درگیر کار، بعضی موقع ها هم تا شب طول می کشید. ثانیه به ثانیه داشتم یاد میگرفتم و تجربه می کردم، اصلا انگار هیچ خستگی واسم وجود نداشت.

زمانی که من از مدرسه ترک تحصیل کردم خیلی معلم ها تیکه بهم انداختن، حتی خیلی از هم کلاسی هام و هم باشگاهی های بستکتبالم بخاطر سیگاری شدنم از من دور شدن، البته خب شاید حق داشتن، نمیدونم، توی اوایل سوم دبیرستان هم درگیر رابطه ای شده بودم که خیلی باعث اذیتم شده بود چندین سال بعدش با این جمله که تو هیچ آینده ای نداری و هیچی نداری که بشه باهات ادامه داد اون رابطه به پایان رسید. واسه تمامِ این اتفاقات بود که دوس نداشتم دست بکشم از این کار، حس میکردم این تنها چیزی هست که توی دنیا من باید سفت و سخت واسش تلاش کنم.

نمیدونم شاید حس می کردم باید به همه ثابت کنم که تمام اون تیکه هایی که بهم انداختن که تو هیچ آینده ای نداری رو باید به اشتباه برسونم. واسه همین سال به سال شخصیت جدیدم در حالِ شکل گیری بود. تمامِ دوستای قدیمیم رو گذاشته بودم کنار، غرورم تقریبا هر روز سر کار شکسته می شد و رفته رفته داشتم یاد می گرفتم واسه باقی موندن باید غرور رو هم گذاشت کنار. آدم ها واسه تغییراتِ بزرگ باید از خیلی چیز ها بگذرن، واسه من هیچ چیز بالاتر از کامپیوتر و اینترنت نبود، حتی اون رو هم تا جایی که تونستم گذاشتم کنام. بعضی موقع ها باید کل محیطِ اطراف رو تغییر داد. حتی آدم هایی که تا یک زمانی باهات همراه بودن رو هم باید گذاشت کنار، اینقدر باید شرایط و محیط و اطرافیان رو تغییر داد تا درونِ خودت هم تغییرات شکل بگیره و اصلا نتونی دیگه مثل قبل باشی.

من داشتم تغییر می کردم این تغییر ناخواسته نبود خودم می خواستم که تغییر کنم و شرایطِ جدیدم و قرار گرفتن توی محیطِ کار توی اون سن به این تغییر داشت کمک می کرد. هنوز همه میگن که محمد به یکباره تغییر کرد، راست می گن از تمامِ اون فردِ بیخیالِ خوشگذرون کنار کشیده بودم و تبدیل شده بودم به یک مردِ متفکرِ آینده نگر، کسی که دوست داشت آینده اش رو در رویایی ترین حالتِ ممکن بسازه، دیگه به کم قانع نبودم همه چیز رو در بهترین حالتِ ممکن میخواستم، به خودم میگفتم آینده باید در بهترین جایگاهِ ممکن باشم، رفتارم تغییر کرده بود از همون سنِ پایین نحوه برخورد و رفتارم و حرف زدنم با دیگران تغییر کرده بود به هم سن های خودم که نگاه می کردم احساس می کردم که اونا بچه هستن و بزرگ نشدن ، در صورتی که اون ها دقیقا داشتن توی سنِ خودشون رفتار می کردن و من داشتم فراتر از اون سن می رفتم.

قسمت 2 اینجا به پایان رسید و ادامه رو توی پست های بعد میذارم

ممنون از همراهیتون


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها